تسبيح طبيعت (برگرفته از تفسير موضوعي آيت الله العظمي جعفر سبحاني)

مشخصات كتاب

سرشناسه : بيستوني محمد، 1337 - ، گردآورنده

عنوان و نام پديدآور : تسبيح طبيعت (برگرفته از تفسير موضوعي آيت الله العظمي جعفر سبحاني) / به اهتمام محمد بيستوني.

مشخصات نشر : تهران : مفتاح دانش : بيان جوان ، 1388.

مشخصات ظاهري : 134ص. ؛ 11 × 17 س م.

فروست : تفسير سبحان؛ 1.

شابك : 25000ريال : 978-600-91484-8-6

وضعيت فهرست نويسي : فيپا

موضوع : تفاسير شيعه -- قرن 14

موضوع : تسبيح خدا (اسلام)

رده بندي كنگره : BP98 /ب95ت5 1388

رده بندي ديويي : 297/179

شماره كتابشناسي ملي : 1930477

فهرست مطالب

عنوان شماره صفحه

متن اجازه نامه حضرت آية اللّه جعفر سبحانى ••• 5

متن تأييديه حض_رت آي_ة اللّه جعفر سبحانى••• 6

متن تأييديه حض__رت آي_ة اللّه محمد ي__زدى ••• 9

آي_ات م_وض_وعِ تسبيحِ طبيع_ت ••• 19

تسبي__ح گويى تم_ام ذرات جه_ان••• 34

تفاوت حمد و تسبيح••• 36

1. سج__ود و خض__وع ذرات جه__ان در برابر خ__دا••• 38

(136)

فهرست مطالب

عنوان شماره صفحه

غ_رض از سج__ود م__وج___ودات••• 48

حقيقت سج_ده در موجودات جهان••• 52

سج__ده با ميل و سجده با كراهت••• 54

2. تسبيح س_راس_رى موجودات جه_ان••• 60

آراى مفسران درتسبيح موجودات••• 70

نظريه نخست••• 73

نظ_ري__ه دوم••• 76

(137)

فهرست مطالب

عنوان شماره صفحه

نظ_ريه س_وم••• 85

وجود شعور در تمام موجودات جهان••• 96

اشاعه آگاهى در جمادات••• 106

دليل عقل__ى بر اين نظ_ر••• 122

گست__رش شعور و دانش هاى امروز••• 130

(138)

تقديم به

سَيِّدِنا وَ نَبِيِّنا مُحَمَّدٍ

رَسُ_ولِ اللّ_هِ وَ خاتَ_مِ النَّبِيّينَ وَ اِلى مَوْلانا

وَ مَوْلَى الْمُوَحِّدينَ عَلِىٍّ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ وَ اِلى بِضْعَةِ

الْمُصْطَفى وَ بَهْجَةِ قَلْبِهِ سَيِّدَةِ نِساءِ الْعالَمينَ وَ اِلى سَيِّدَىْ

شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ، السِبْطَيْنِ، الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ اِلَى الاَْئِمَّةِ التِّسْعَةِ

الْمَعْصُومينَ الْ_مُكَرَّمينَ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ لاسِيَّما بَقِيَّ___ةِ اللّهِ فِى الاَْرَضينَ وَ وارِثِ عُلُومِ

الاَْنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلينَ، الْمُعَدِّ لِقَطْعِ دابِرِالظَّلَمَةِ وَ الْمُدَّخِرِ لاِِحْياءِ الْفَرائِضِ وَ مَعالِمِ الدّينِ ،

الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صاحِبِ الْعَصْرِ وَ الزَّمانِ عَجَّلَ اللّهُ تَعالى فَرَجَهُ الشَّريفَ فَيا مُعِزَّ

الاَْوْلِياءِوَيامُذِلَ الاَْعْداءِاَيُّهَاالسَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَيْنَ الاَْرْضِ وَالسَّماءِقَدْمَسَّنا

وَ اَهْلَنَا الضُّ___رَّ فى غَيْبَتِ___كَ وَ فِراقِ___كَ وَ جِئْن_ا بِبِضاعَ_ةٍ

مُزْجاةٍ مِنْ وِلائِكَ وَ مَحَبَّتِكَ فَاَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ مِنْ مَنِّكَ وَ

فَضْلِكَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنا بِنَظْرَةِ رَحْمَةٍ مِنْكَ

اِنّا نَريكَ مِنَ الْمُحْسِنينَ

(4)

متن اجازه نامه حضرت آية اللّه سبحانى

براى تدوين آثار معظمٌ له متناسب با مخاطبين جوان

بِسْمِ اللّه ِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

حضور انور جناب آقاى دكتر محمد بيستونى (دام مجده)

با اهداء سلام

نامه جنابعالى رسيد و از فعاليت هاى قرآن آن عزيز آگاه شدم. درباره آثار قرآنى اينجانب مجازيد به هر نحوى كه مصلحت دانستيد براى مخاطبان جوان آماده سازيد و شيوه نگارش مانند آثار پيشين جنابعالى باشد.

با تقديم احترام

جعفر سبحانى

11/7/1388

(5)

متن تأييديه حضرت آية اللّه العظمى جعفر سبحانى

بِسْمِ اللّه ِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

يكى از گام هاى مؤثر كه بايد مفسران اسلامى در تشريح و تفهيم مقاصد عالى قرآن بردارند اين است كه، دگرگونى عميقى در شيوه تفسير به وجود آورند و از تكرار تفسير قرآن به شيوه ترتيبى كه سوره به سوره يا آيه به آيه است، خوددارى نم__اين__د و ت__وج__ه خ__ود را به شيوه ديگرى كه همان «تفسير موضوعى» است، معطوف سازند. آن گاه خواهند ديد در اين نوع تفسير چه پنجره هاى زيبايى از علوم و معارف قرآن در چشم انداز تفسيرى آنان گشوده مى شود.

(6)

در همي__ن راست__ا ب__رادر فرزانه جن__اب آقاى دكتر محمد بيستونى رئيس گروه مؤسسات قرآنى تفسير جوان در تلاشى بيست ساله با لطف و عنايات ويژه الهى شش نوع تفسير موضوعى براى شش مخاطب هدف تحت عناوين تفسير كودك، تفسير نوجوان، تفسير جوان، تفسير زنان، تفسير مردان و تفسير خانواده با نظارت علماى برجسته حوزه هاى علميه تأليف و منتشر نموده و چندين كتب ارزنده قرآنى و تفسير موضوعى مستقل را نيز تحت عناوينى همچ__ون تغ__ذيه، باستان شناسى، هنرهاى دستى، دنياى حيوانات، شعر و شاعرى، آب و باران، فقر و ثروت، نهج البلاغه جوان، خلاصه الغدير، لغت شناسى و مفاهيم قرآن كريم و... را با نگاه ويژه به قرآن، حديث و علوم روز براى نسل جوان تأليف و چاپ و منتشر

نموده است كه اين حجم از فعاليتهاى تأثيرگذار قرآنى در نوع خود كم نظير مى باشد.

براى ايشان تداوم توفيقات و طول عمر همراه با صحت، عزّت و حسن عاقبت را خواهانم و به همه خانواده هاى محترم و جوانان عزيز توصيه مى نمايم از همه آثار ارزشمند و كاربردى ايشان كه با محتواى عميق و ساده و زيباترين شكل ارائه شده است حداكثر استفاده را بنمايند.

(7)

قم _ جعفر سبحانى

4/8/88

(8)

متن تأييديه حضرت آيت اللّه محمد يزدى

رئيس شورايعالى حوزه هاى علميه ورئيس دبيرخانه مجلس خبرگان رهبرى

بِسْمِ اللّه ِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

ق__رآن ك__ري__م اين بزرگ ترين هديه آسمانى و عالى ترين چراغ هدايت كه خداوند عالم به وسيله آخرين پيامبرش براى بشريت فروفرستاده است؛ همواره انسان هارا دستگيرى و راهنمايى نموده و

(9)

مى نمايد.

اين انسان ها هستند كه به هر مقدار بيشتر با اين نور و رحمت ارتب__اط برق__رار كنند بيشتر بهره مى گيرند.

ارتباط انسان ها با قرآن كريم با خواندن، ان__ديشي__دن، فهمي__دن، شناختن اهداف آن شكل مى گي__رد. ت__لاوت، تفك__ر، دري__اف__ت و عمل انس__ان ها به دست__ورالعمل ه__اى آن، سطوح مختلف

(10)

دارد. ك__اره__ايى كه ب__راى تسهيل و روان و آسان كردن اين ارتباط انجام مى گيرد هر كدام به نوبه خود ارزشمند است.

ك__اره__اى گ__ون__اگ__ونى ك__ه دانشمن__د محترم جن__اب آق__اى دكت__ر بيست__ونى ب__راى نس__ل ج____وان در جه__ت اي__ن خ__دم__ت ب__زرگ و امك__ان ارتباط بهتر نس__ل ج__وان ب__ا ق____رآن

(11)

انج____ام داده ان__د ؛ همگ__ى ق__اب__ل تق__دي__ر و تشك__ر و احترام است. به علاقه مندان بخصوص جوانان توصيه مى كن_م كه از اين آث_ار بهره مند شوند.

توفيقات بيش از پيش ايشان را از خداون__د متع__ال خواهانم.

محمد يزدى

رييس دبيرخانه مجلس خبرگان رهبرى

1/2/1388

(12)

مقدمه

قرآن كريم درآيات 82 سوره اِسراء و 44 فُصِّلَت و 57 يُونس خود را به عنوان نسخه شفابخش معرفى مى كند. بنابراين مى توان اين كتاب آسمانى را همچون داروخانه اى فرض كرد كه بيماران و نيازمندان متن__اس__ب با ن__وع بيمارى و نياز خاص خود بايد به سراغ آن رفته و برنامه زندگى و نجات خ__ود را از اين گنجين_ه معن__وى و مادى انتخاب كنند تا پرنده زيباى خوشبختى را در آغوش گرفته و در ساحل امن و آرام آن ط__ى مسي__ر نم__وده و دني_ا و آخرت خود را در س__اي__ه عم__ل ب_ه محت_واى ق__رآن آباد سازند.

در همين راستا گروه مؤسسات قرآنى تفسير جوان كه تشكلى مردمى و غيرانتفاعى

است 10 مؤسسه تخصصى قرآنى را تأسيس نموده است تاهريك از مؤسسات متناسب با «مخاطب خاص» يا «موضوع خاص» مندرج در اساسنامه

(13)

رسمى خود، گروههاى سِنّى گوناگون را با آيات مرتبط با همان گروه مأنوس س__اخت__ه و درك و فه__م آي__ات م__وض__وعى را ب__راى آن__ان س__اده و ميس__ر سازد. لذا براساس فلسفه وجودى تأسيس هر مؤسسه، شش نوع تفسي__ر م__وض__وعى بر اساس شش جمعيت هدف در مؤسسات مذكور تدوين و منتشر شده است كه عبارتند از:

- «تفسير كودك» ويژه كودكان پيش دبستانى تا پايان دبستان كه حدود 200 آيه مورد نياز براى ك_ودك_ان ع_زي_ز به صورت گرافيكى، مفهومى و به 4 زبان فارسى، عربى، انگليسى و فرانسه در 30 جل__د به صورت تمام رنگى در قطع بياضى را در خود جاى داده است.

- «تفسيرنوجوان» ويژه نوجوانان مقطع راهنمايى تا پايان دبيرستان است كه حدود 2000 آيه موضوعى متناسب با نيازهاى نوجوانان عزيز در قطع

(14) تسبيح طبيعت

جيبى با استفاده از تفسير نمونه در 30 جلد را دربرگرفته و با استفاده از 9رنگ جذاب در چاپ متن براى جامعه هدف خود طراحى شده و به دليل دارابودن فهرستواره موضوعى اين امكان را براى نخستين بار براى نوجوانان فراهم مى سازد تا بدون نياز به استاد حدودا 4000 موضوع از قرآن كريم را به سادگى فيش بردارى و تحقيق نم____وده و در ق_ال_ب مق__ال__ه ي_ا كت__اب ارائ_ه دهند.

- «تفسير جوان» ويژه جوانان دانشجو و بزرگسالان مى باشد كه كل آيات قرآن را با استفاده از تفسير نمونه در 30جلد به خود اختصاص داده است و جوانان عزيز بااستفاده از فهرستواره موضوعى و الفبايى فارسى اين تفسير قادر خواهند بود تا حدود 000/10 موضوع مورد نياز خود را پژوهش و استخراج نمايند.

- «تفسيرزنان» در

اين تفسير مجموعه آيات مربوط به بانوان محترم

مقدمه (15)

استخراج شده و در ذيل هر آيه تفسير آن بر اساس سه تفسير معتبر موجود يعنى «تفسير نمونه» تأليف حضرت آية اللّه العظمى مكارم شيرازى و «تفسير مجمع البيان» اثر گرانسنگ مفسّر بزرگ جهان تشيع امين الاسلام مرحوم آية اللّه طبرسى (متوفّى به سال 548 ه.ق) و «تفسير الميزان» نوشته مرحوم آية اللّه علامه طباطبايى، درج شده است. البته مجموعه مطالب استخراج شده از تفسير الميزان درباره زنان و خانواده به صورت يكجا جمع آورى و در پايان كتاب درج ش__ده است. تعداد آيات گزينش شده در اين تفسير 275 آيه مى باشد.

- «تفسير مردان» كه دربردارنده آيات مربوط به آقايان مى باشد. نظير آياتى كه وظايف و تعهدات مردان نسبت به خانم ها را تبيين نموده يا گروه آيات جهاد و شهادت. تعداد آيات گزينش شده دراين تفسير 350 آيه مى باشد.

- «تفسير خانواده» مجموعه آيات مرتبط با مسائل خانوادگى را به صورت تخصصى و موضوعى مورد ارزيابى قرار داده است. تعداد آيات گزينش ش_ده در اين تفسير 425 آيه مى باشد.

(16) تسبيح طبيعت

پس از پايان كار تدوين 6 تفسير مذكور براى 6 جمعيت هدف، كارهاى انجام شده را به مرجع بيدار و هوشيار جهان اسلام حضرت آية اللّه العظمى جعفر سبحانى كه پايه گذار نخستين تفسير موضوعى به زبان فارسى مى باشند ارائه داده و از محضرشان تقاضا نمودم تا اجازه دهند مجموعه آثار قرآنى معظمٌ له را كه بسيار كاربردى، متنوع و گسترده و مورد نياز جامعه امروز مى باشد براى استف__اده نس_ل جوان و عموم مردم ساده سازى و چاپ و منتشر نمايم و ايشان با تق_اض_اى بن_ده م_وافقت ف_رم_ودند.

كت__اب ح__اض__ر يكى از موضوعاتى است كه در دانشگاه ها و مراكز علمى هم__واره

مورد بحث و سؤال بوده و خصوصا اخيرا به دليل كشف تأثيرپذيرى و

مقدمه (17)

عكس العمل هدفمند و معنى دار مولكولهاى آب و ساير اجسام از محيط اطراف خود ابعاد جديدى پيدا كرده است.

اميدوارم خداوند منّان ما و شما را شكرگزار نعمت وجود علماى روشنفكر كه ادامه دهندگان راه انبياء و اولياء الهى هستند قرار داده و توفيق فهم و درك و نشر مف__اهي__م زندگى ساز و نشاط آفرين قرآن كريم را به همگى عنايت فرمايد.

دكتر محمد بيستونى

رئيس مؤسسه قرآنى تفسير جوان

تهران 8/8/1388 مصادف با سالروز ولادت

سلطان قلبها على بن موسى الرضا عليه السلام

(18) تسبيح طبيعت

آيات م_وض_وعِ تسبيحِ طبيعت (26 آيه)

. «...وَ اِنَّ مِنْها لَم_ا يَهْبِ__طُ مِ__نْ خَشْيَ__ةِ اللّ_هِ...»

(74 _ بقره)

«ب_رخ__ى از صخ_ره ها، از ت__رس خ__دا، از نقط__ه اى مى افتد».

. «وَ يُسَبِّ___حُ ال__رَّعْ___دُ بِحَمْ___دِه وَ الْمَلئِكَةُ...»

(13 _ رعد)

«رع__د و ف__رشتگ__ان به تسبي__ح و ست__ايش او مشغ___ولند».

. «وَلِلّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِى السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ طَوْعا وَ كَ__رْه__ا وَ ظِللُهُ__مْ بِالْغُ__دُوِّ وَ الاْص__الِ» (15 _ رع_د)

تسبيح طبيعت (19)

«آن چه كه در آسمان ها و زمين است و همچنين سايه هاى آن ها صب__ح و ش__ام از روى مي_ل و اجب_ار، براى خدا سجده مى كنند».

. «...وَ اِنْ ك_انَ مَكْ__رُهُ__مْ لِتَ__زُولَ مِنْ__هُ الْجِبالُ»

(46 _ ابراهيم)

«ن_زدي_ك است كه از حيل__ه آن__ان، ك__وه ه__ا از ج__اى خود كنده شوند».

. «اَوَ لَمْ يَرَوْا اِلى ما خَلَقَ اللّهُ مِنْ شَىْ ءٍ يَتَفَيَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْيَمينِ وَ الشَّمائِلِ سُجَّ__دا لِلّهِ وَ هُمْ داخِرُونَ»

(48 _ نحل)

(20) تسبيح طبيعت

«مگر نمى نگرند به اجسامى كه خدا آفريده است كه سايه هاى آن ها از راست و چپ (صبح و عصر) حركت مى كنند و خدا را سجده مى نمايند، در حالى كه خود اجسام در حال خضوع و اطاعت هستند».

. «وَ لِلّهِ يَسْجُدُ ما فِى السَّم_واتِ وَ

م_ا فِ_ى الاَْرْضِ مِنْ دابَّ__ةٍ وَ الْمَ__لائِكَةُ وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ» (49 / نحل)

«براى خدا آن چه كه در آسمان ها و زمين است، از جنبندگان و ف__رشتگ__ان سج__ده مى كنن__د و ه__رگ__ز كِب____ر نم__ى ورزن__د».

تسبيح طبيعت (21)

. «تُسَبِّحُ لَهُ السَّمواتُ السَّبْعُ وَ الاَْرْضُ وَ مَنْ فيهِنَّ وَ اِنْ مِنْ شَىْ ءٍ اِلاّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِه وَلكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُ__مْ اِنَّ__هُ ك__انَ حَليم__ا غَفُ__ورا» (44 _ اسراء)

«آسمان هاى هفت گانه و زمين و هر موجود عاقلى كه در آن ها است، خدا را تنزيه مى كند و آن چه در جهان هستى به عنوان «شى ء» شناخته شده است، خدا را با ستايش تنزيه مى كند، ولى شما از تسبيح آن ها آگاه نيستيد و درك نمى كنيد».

. «تَكادُ السَّمواتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الاَْرْضُ وَ

(22) تسبيح طبيعت

تَخِ__رُّ الْجِبالُ هَدّا» (90 _ مريم)

«نزديك است كه آسمان ها از هول آن فرو ريزد و زمين بشكافد و كوه ها درهم كوبيده شود».

. «اَلَمْ تَرَ اَنَّ اللّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِى السَّمواتِ وَ مَنْ فِى الاَْرْضِ وَ الشَّمْ__سُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ ال_دَّوابُّ وَ كَثي_رٌ مِنَ النّ____اسِ...» (18 _ ح__ج)

مگر نمى بينى خدا را، آن چه در آسمان ها و زمين است، و خ_ورشي_د و ماه و ستارگان و كوه ها و درخت و چهارپايان و بسي_ارى از مردم سج_ده مى كنند...».

تسبيح طبيعت (23)

. «يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ اَلْسِنَتُهُمْ وَ اَيْديهِمْ وَ اَرْجُلُهُمْ بِم_ا كانُوا يَعْمَلُونَ» (24 _ نور)

«روزى فرامى رسد كه زبان ها و دست ها و پاهاى آنان بر ضرر آن__ان گ____واه__ى م__ى ده______د».

. «اَلَمْ تَرَ اَنَّ اللّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِى السَّمواتِ وَالاَْرْضِ وَالطَّيْرُ صافّاتٍ كُلٌّ قَدْعَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبيحَهُ...»

(41 _ نور)

(24) تسبيح طبيعت

«آيا نديدى آن چه كه در آسمان ها و زمين

است، خدا را تسبيح مى گويند و مرغان گشاده بال نيز تسبيح مى گويند و هر كدام ب_ه دعا و تنزيه خود آشنا است».

. «وَ وَرِثَ سُلَيْمنُ داوُدَ وَ قالَ يا اَيُّهَا النّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ...» (16 _ نمل)

«سليم__ان وارث داوود ش__د و گف__ت: م__ردم! زبان پرندگان ب__ه م___ا تعلي__م ش__ده اس_ت».

تسبيح طبيعت (25)

. «وَ حُشِ_رَ لِسُلَيْمنَ جُنُ_ودُهُ مِنَ الْجِ_نِّ وَ الاِْنْ_سِ وَالطَّيْرِ...» (17 _ نمل)

سپ__اهي__ان سليم__ان، از س__ه گ__روه ج__ن و انس__ان و پ_رن_دگان ح_اض_ر شدند».

. «...يا اَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمنُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ» (18 _ نمل)

«مورچگان! به لانه هاى خود پناه ببريد تا سليمان و سپاهيان او شم_اها را نابود نكنند، در حالى كه آنان متوجه نيستند».

(26) تسبيح طبيعت

. «فَتَبَسَّمَ ضاحِك__ا مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ اَوْزِعْنى اَنْ اَشْكُ__رَ نِعْمَتَكَ الَّتى اَنْعَمْتَ عَلَىَّ وَ عَل__ى والِ__دَىَّ...»

(19 _ نمل)

«سليمان، از شنيدن نداى مورچه در شگفت ماند و از خدا خواست كه به او توفيق شكرگزارى نعمتى را دهد كه بر او و والدين او ارزانى داشته است».

. «اِنّا عَرَضْنَا الاَْمانَةَ عَلَى السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ وَالْجِبالِ فَاَبَيْنَ اَنْ يَحْمِلْنَها وَاَشْفَقْنَ مِنْهاوَحَمَلَهَا الاِْنْسانُ

تسبيح طبيعت (27)

اِنَّهُ كانَ ظَلُوما جَهُولاً» (72 _ احزاب)

«ما بر آسمان ها و زمين و كوه هاى عالم عرض امانت كرديم همه از تحمل آن امتناع ورزيده و از آن ترسيدند، انسان آن را پذيرفت و ه__م بسي___ار ستمك__ار و ن__ادان ب__ود».

. «اَلْيَ_وْمَ نَخْتِمُ عَلى اَفْ_واهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا اَيْديهِمْ وَتَشْهَ__دُ اَرْجُلُهُ__مْ بِم_ا ك_انُ_وا يَكْسِبُ_ونَ» (65 _ يس)

«روزى فرا مى رسد كه بر زبان آنان مهر مى زنيم و دست هاى آن__ان را به سخ__ن گفت__ن وادار مى كنيم و پاهاى آنان بر كردار بد آن__ان گ__واهى مى ده_د».

(28)

تسبيح طبيعت

. «اِنّا سَخَّ_رْنَا الْجِب_الَ مَعَ_هُ يُسَبِّحْ_نَ بِالْعَشِ_ىِّ وَالاِْشْراقِ» (ص _ 18)

ما كوه ها را براى داوود رام كرده و آن ها شبان گاه و صبح گاه، خ__دا را تسبيح مى گويند.

. «ثُمَّ اسْتَوى اِلَى السَّماءِ وَ هِىَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلاَْرْضِ ائْتِي__ا طَ__وْع__ا اَوْ كَرْها قالَت_ا اَتَيْنا طائِعينَ»

(11 _ فصلت)

تسبيح طبيعت (29)

«سپ__س اراده آف__رينش آسم__ان ف_رم_ود ، در ح__ال__ى كه ب__ه ص__ورت دود ب__ود ، به آن و به زمين دستور داد به وجود آييد و شكل گيريد ، خ__واه از روى اط__اعت و خ__واه اك___راه، آن ه__ا گفتن_____د : م____ا از روى ط__اع__ت مى آيي_م» .

. «وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنا قالُوا اَنْطَقَنَا اللّهُ الَّذى اَنْطَقَ كُلَّ شَىْ ءٍ...» (21 _ فصلت)

«ب_ه پ_وست ه_اى خ_ود مى گ_وين_د: چ__را بر ضرر ما گواهى دادي__د؟ مى گ__وين_د: خ__دايى كه هم__ه را ن__اط__ق كرده است،

(30) تسبيح طبيعت

م_____ا را ب___ه سخ__ن گفت__ن واداش___ت».

. «...وَ الْمَ__لائِكَ__ةُ يُسَبِّحُ_ونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يَسْتَغْفِ____رُونَ لِمَ___نْ فِ____ى الاَْرْضِ...» (5 _ ش__ورى)

«فرشتگان با حمدِ پروردگار خويش، او را تسبيح مى گويند و درب__اره اف__رادى كه در زمي__ن هستن__د، طلب آمرزش مى كنند».

. «وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَ__رُ يَسْجُ____دانِ» (6 _ رحمن)

«بوته ها و درختان او را سجده مى كنند».

. «سَبَّ_حَ لِلّهِ م_ا فِ___ى السَّم___واتِ وَ الاَْرْضِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ» (1 _ حديد)

تسبيح طبيعت (31)

«آن چ__ه در آسم__ان ها و زمي__ن است، خ__دا را تنزيه مى كند و او ع____زي__ز و حكي____م اس__ت».

. «لَوْ اَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعا مُتَصَدِّعا مِنْ خَشْيَةِ اللّهِ وَ تِلْكَ الاَْمْثالُ نَضْرِبُها لِلنّاسِ لَعَلَّهُ_مْ يَتَفَكَّروُنَ» (21 _ حشر)

«اگر اين قرآن را بر كوهى نازل كرده بوديم، آن را از ترس خدا فروتن و شكافته شده مى ديدى، اين توصيف را براى مردم

(32) تسبيح طبيعت

مى آوريم تا

بينديشند».

. «يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ اَخْبارَها» (4 _ زلزال)

«در آن روز زمي__ن اخب_ار خ_ود را بازگو مى كند».

. «بِ__اَنَّ رَبَّكَ اَوْح_ى لَه_ا» (5 _ زلزال)

«زي__را پ_روردگ__ار او ب__ه او وح__ى كرده است».

تسبيح طبيعت (33)

تسبيح گويى تمام ذرات جهان

يكى از حقايق و معارف بلند قرآن اين است كه سراسر ذرات جهان خدا را سجده مى كنند و به حمد و تسبيح و تقديس او مشغولند. و اين حقيقت جز از قرآن، از هيچ مكتبى به اين گست_ردگى شني_ده نشده است.

به عبارت روشن تر همه ذرات وجود، از دل اتم ها گرفته تا درون كهكشان ها و سحابى ها اين سه وظيفه بزرگ را انجام مى دهند:

(34) تسبيح طبيعت

. همه موجودات جهان خ__دا را «سج__ده» مى كنند.

. سراسر جهان هستى خدا را «تسبيح وتنزيه» مى كنند.

. تمام موجودات، خ__دا را «تسبيح و تنزيه» مى كنند.

تو گويى سراسر جهان خضوع و فروتنى، گوش و زبان، روح و احساس، درك و مسئوليت، نور و روشنايى و علم و دانش است.

سجده با حمد و تسبيح تفاوت روشنى دارد كه نياز به بي__ان ن__دارد، زيرا سجده، خضوع و ابراز كوچكى است

تسبيح طبيعت (35)

درحالى كه حمد و تسبيح، بيان كمال و جمال خدا و پيراستن او از نق_ص و عيب است.

تفاوت حمد و تسبيح

تفاوت حمد و تسبيح

هرگاه خدا را از اين نظر ستايش كنيم كه او داراى صفات كمال و جمال و مبدأ كارهاى نيك و سودمند است، در اين صورت ستايش ما را «حمد» مى گويند ولى اگر ذات او را از هر نوع عيب و نقص پيراسته بدانيم، آن را تسبيح مى گويند. و

(36) تسبيح طبيعت

به عبارت ديگر «حمد» خدا، توصيف او در برابر كمال (صفات ثبوتى و اعمال نيك) است، خواه اين كمال جزو ذات او باشد مانند علم و قدرت، يا از افعال او به شمار رود مانند رازقيت. در حالى كه تسبيح خدا، تنزيه او از عيوب و نقايص (صفات سلب_ى) است.

اكن__ون كه تف__اوت اين دو روش__ن ش__د، لازم است درب__اره هر

سه مطلب، كه يك__ى از ابتك__ارات قرآن است، ب__ه گ__ون__ه اى بح__ث كني_م.

تسبيح طبيعت (37)

1. سجود و خضوع ذرات جهان در برابر خدا

سجود و خضوع ذرات جهان در برابر خدا

قرآن سجده و خضوع موجودات جهان را به گونه هاى مختلفى مطرح كرده و در برخى از آيات، تنها از سجود موجودات ذى شعور سخن به ميان آورده است. آن جا كه مى فرمايد:

. «وَ لِلّ__هِ يَسْجُ__دُ مَنْ فِى السَّم_واتِ وَ الاَْرْضِ

(38) تسبيح طبيعت

طَ__وْع_ا وَ كَ__رْه_ا وَ ظِللُهُ__مْ بِالْغُ__دُوِّ وَ الاْص__الِ» (1)

«آن چه كه در آسمان ها و زمين است و هم چنين سايه هاى آن ها صبح و شام از روى ميل و اجبار، براى خدا سجده مى كنند».

در اين آيه، به گواهى لفظ «مَنْ» در جمله «وَلِلّهِ يَسْجُدُ مَنْ

1- 15 / رعد. سخن از سجود موجودات عاقل و مدرك در اين آيه، در آيه هاى ديگرى نيز وارد شده است مانند آيه چهل و نه از سوره نحل به عنوان سج__ده ملائكه و آيه هيج__ده از سوره حج به عنوان «مَنْ فِى السَّمواتِ» و... .

تسبيح طبيعت (39)

فِى السَّمواتِ»تنها خضوع موجودات ذى عقل مطرح است.

مقصود از سجده در اين آيه كه از سجده تمام موجودات عاقل سخن مى گويد. سجده اختيارى نيست، زيرا شكى نيست كه بسيارى از موجودات عاقل (مانند انسان هاى كافر) تارك سجده اختيارى مى باشند و از عبادت خدا، سر باز مى زنند، و با توجه به اين مطلب بايد گفت: مقصود سجده تكوينى است و اين كه تمام آن ها از قوانين خلقت و سنن آفرينش پيروى مى كنند و نسبت به آن ها مطيع و فرمانبر مى باشند.

(40) تسبيح طبيعت

در اين جا ممكن است سؤالى مطرح شود و آن اين است كه: اگر مقصود، سجده تكوينى است و اين كه بندگان نسبت به فرمان خلقت «كُنْ» خاضع و مطيعند در اين صورت تقسيم اين

نوع از سجده، به سجده، «طَوْعى» و سجده «كَرْهى» چه معنايى مى تواند داشته باشد. البته اين سؤالى است كه در اثناى بحث به آن پاسخ خواهيم گفت و يادآور خواهيم شد كه پذيرش فرمان خلقت، گاهى با مزاج و طبيعت موجود مادى

تسبيح طبيعت (41)

مطابق است و گاهى برخلاف آن است، مثلاً شكوفايى و تكامل درخت مطابق طبيعت و خشكيدن و نابودى آن به وسيله سرما بر خلاف طبيعت آن است از اين جهت پذيرش فرمان نخست را سجده «طَوْعى» و دومى را سجده «كَرْهى» مى گ__وين_د.

در برخى از آيات، دايره «سجده» گسترده تر شده، از سجود تمام جنبندگان سخن به ميان آمده است. آن جا كه مى ف_رم_ايد:

(42) تسبيح طبيعت

. «وَ لِلّهِ يَسْجُدُ ما فِى السَّم_واتِ وَ م_ا فِ_ى الاَْرْضِ مِنْ دابَّةٍ وَ الْمَلائِكَةُ وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ».(1)

«براى خدا آن چه كه در آسمان ها و زمين است، از جنبندگان و فرشتگان سجده مى كنند و هرگز كبر نمى ورزند».

بار سوم سجده گياهان و درختان را متذكر مى گردد و مى ف_رم_ايد:

1- 49 / نحل .

تسبيح طبيعت (43)

. «وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَ__رُ يَسْجُ__دانِ»(1)

«بوته ها و درخت_ان او را سج_ده مى كنند».

ب__ار چه__ارم با ديد وسيعى از سجود و خضوعِ سايه هاى اجسام سخ__ن گفت__ه و مى فرمايد:

. «اَوَ لَمْ يَرَوْا اِلى ما خَلَقَ اللّهُ مِنْ شَىْ ءٍ يَتَفَيَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْيَمينِ وَ الشَّمائِلِ سُجَّدا لِلّهِ وَ هُمْ داخِرُونَ»(2)

1- 6 / رحمن .

2- 48 / نحل .

(44) تسبيح طبيعت

«مگر نمى نگرند به اجسامى كه خدا آفريده است كه سايه هاى آن ها از راست و چپ (صبح و عصر) حركت مى كنند و خدا را سجده مى نمايند، در حالى كه خود اجسام در حال خضوع و اطاعت هستند».

ب__راى ب__ار پنج__م خ__داون__د از سج__ده آفتاب

و ماه و ست__ارگ__ان و ك__وه ه__ا و درخت و چهارپايان سخن گفته است. آن ج__ا ك__ه م_ى ف__رم__ايد:

. «اَلَمْ تَرَ اَنَّ اللّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِى السَّمواتِ وَ مَنْ

تسبيح طبيعت (45)

فِى الاَْرْضِ وَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبالُ وَالشَّجَرُ وَ ال___دَّوابُّ وَ كَثي___رٌ مِ__نَ النّاسِ...»(1)

«مگر نمى بينى آن چه در آسمان ها و زمين است، و خورشيد و ماه و ستارگان و كوه ها و درخت و چهارپايان و بسيارى از مردم خدا را سجده مى كنند...».

بنابراين، مسئله سجده موجودات يك مسئله عمومى است كه س__راس__ر جهان هستى را فرامى گيرد و اختصاص ب__ه م_وج__ودى ندارد.

آن چه مهم است فهميدن حقيقت «سجده» است و اين كه چگونه هر موجودى از ذى شعور و غيره در برابر عظمت حق ابراز كوچكى مى نمايد.

1- 18 / حج .

(46) تسبيح طبيعت

تسبيح طبيعت (47)

غرض از سجود موجودات

سجده انسان معمولاً با گذاردن اعضايى از آن جمله پيشانى و احيانا چانه (1)، بر زمين انجام مى گيرد. اين هيئت ظاهرى سجده است، ولى روح آن همان ابراز تذلل و فروتنى

1- قرآن به اين عضو در اين آيه اشاره مى كند: «اِنَّ الَّذي_نَ اُوتُ_وا الْعِلْ_مَ مِنْ قَبْلِه اِذا يُتْل_ى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلاَْذْقانِ سُجَّدا»(107 / اسراء)، افراد دانشمند از پيشينيان هر موقع (آيات خدا) بر آنان خوانده شود به روى زمين مى افتند در حالى كه چانه هاى خود را بر زمين مى گذارند.

(48) تسبيح طبيعت

در برابر معبود مى باشد.

در اين جا اين مسئله مطرح مى گردد كه آيا در تحقق «سجده»، كه هدف از آن، كمال خضوع است، لازم است هيئت خاصى وجود داشته باشد و بدون تحقق آن نمى توان اين لفظ را به كار برد يا اين كه ملاك آن، ابراز خضوع و فروتنى است و در هر كجا اين

امر محقق گردد، مى توانيم لفظ سجده را به كار ببريم هر چند همان هيئت خاص وجود نداشته باشد و اگر هم به آن هيئت خاص، سجده مى گوييم از اين نظر است كه يك چنين هيئت در نظر مردم حاكى از غايت تواضع و خضوع است و در حقيقت طريقى براى اظهار فروتنى است.

تسبيح طبيعت (49)

قرآن در اين مسئله راه دوم را انتخاب مى كند و هر نوع اظهار كوچكى را كه به صورت تحقق پذيرد، سجده مى نامد. روش عرف و عقل نيز در نام گذارى و به كار بردن الفاظ همين است ؛ مثلاً روزى لفظ چراغ در چراغ هاى محقرى به كار مى رفت كه براى خود شكل و وضع خاصى داشت و از

(50) تسبيح طبيعت

هيچ نظر قابل مقايسه با چراغ هاى پرفروغ امروز نبود، ولى چون خاصيت و اثر همان چراغ هاى ديرينه در چراغ هاى ام__روز به صورت كامل ترى وجود دارد، از اين نظر لفظ مزبور بدون هيچ گونه تغييرى به نورافكن هاى نيرومند نيز اطلاق مى شود.

تسبيح طبيعت (51)

حقيقت سجده در موجودات جهان

همه موجودات جهان، به نحو خاصى مراتب تذلل خود را نسبت به مقام ربوبى ابراز مى نمايند و عالى ترين مظهر براى اظهار كوچكى و تعظيم معبود جهان، اين است كه همه جهان در قبضه قدرت وى بوده و همگى مطيع فرمان و اراده مطلقه او مى باشند؛ به عبارت ديگر اراده واحدى بر جهان حكومت مى كند و همه موجودات از آن پيروى كرده و در برابر آن هيچ گونه مق_اومتى ابراز نمى نمايند.

(52) تسبيح طبيعت

بنابراين در سجده به اين معنا (اطاعت بى چون و چراى موجودات از اراده نافذ خداوند) كراهتى تصور نخواهد شد، زيرا اكراه در موردى به كار مى رود كه موجودى از خود، داراى اراده و

اختيار باشد تا در مقابل ديگرى ابراز مقاومت كند، در صورتى كه هيچ موجودى بدون استمداد از قدرت خدا داراى وجود نيست تا چه رسد كه از خود اراده مخالفى داشته باشد و سجده در برابر عظمت خدا را مكروه بشمارد.

تسبيح طبيعت (53)

سجده با ميل و سجده با كراهت

مع الوصف مشاهده مى شود كه جمله «طَوْعا و كَرْها» براى انسان و هر موجود ذى عقل، دو نوع سجده را ثابت مى كند ؛ سجده اى از روى ميل و سجده اى از روى كراهت.

در اين صورت ناچاريم براى اين نوع سجده، تفسيرى برگزينيم و بگوييم: منظور از سجده بارغبت، پذيرشى است كه با طبع انسان و يا هر موجود ديگر موافق باشد ؛ مانند رشد و نمو و گردش خون و ضربان قلب براى انسان و مقصود از

(54) تسبيح طبيعت

سجده كراهتى، پذيرش يك سلسله رويدادهايى است كه با طبع موجود سازگار نباشد ؛ مانند مرگ ها و بلاهايى كه انسان را پيش از وص__ول به پايان عم_ر، محكوم به نيستى مى سازد.

در قرآن مجيد در آيه ديگرى نيز لفظ هاى «طَوْعا و كَرْها» درباره آسمان ها و زمين به كار رفته است و طبعا مقصود همان است كه گفته شد. چنان كه مى فرمايد:

«...فَق__الَ لَه__ا وَ لِلاَْرْضِ ائْتِيا طَوْعا اَوْ كَرْها قالَت_ا اَتَيْن____ا ط__ائِعي__نَ»(1)

تسبيح طبيعت (55)

«به آسمان و زمين خطاب كرد (بياييد) و فرمان مرا در پذيرش هر نوع تغييرات از روى اراده يا كراهت بپذيريد. گفتند: به رغبت پذيرفتيم».

بنابراين هم پذيرش وجود و هم قبول هر نوع تصرف، خواه موافق طبيعت موجود باشد يا مخالف آن، خضوع و اظهار كوچكى در برابر خدا است. چيزى كه هست اين است كه به يك معنا همه اين پذيرش ها از روى ميل و

رغبت است و به يك معنا، آن قسم از حوادث كه بر خلاف مسير طبيعى موجود باشد، نوعى كراهت در آن وجود دارد.

1- 11 / فصلت .

(56) تسبيح طبيعت

نه تنها وجود هر موجودى در قبضه قدرت او است، بلكه سايه هاى اجسام در گردش و تحولات خود، تابع اراده و خواست او هستند و هنگام صبح و عصر در دو طرف جسم سايه هاى چشم گيرى ديده مى شود كه همگى در پرتو اراده نافذ او مى باشند.

تسبيح طبيعت (57)

آيا شايسته است كه همه اجسام جهان با سايه هاى خود، در برابر خدا ابراز كوچكى كنند، اما انسان از سجده تشريعى در برابر خدا امتناع ورزد هرچند پيوسته از نظر تكوين خاضع و خاشع است، به خصوص اين كه خداوند انواع موجودات زمين و آسمان را در برابر انسان خاضع ساخته

(58) تسبيح طبيعت

است.(1) آيا سزاوار است كه او در برابر پروردگارش خضوع نكند؟

همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبرى

اكنون كه با معناى سجده در موجودات آشنا شديم و روشن شد كه مقصود از سجده موجودات، همان سجده تكوينى آن ها است، لازم است درباره حمد و تسبيح م__وج__ودات جه__ان، ب__ه گ_ون_ه گست__رده، سخ_ن گوييم.

1- ر.ك: به آيات مربوط به تسخير آسمان ها، و زمين براى انسان .

تسبيح طبيعت (59)

2. تسبيح س_راس_رى موجودات جهان

تسبيح س_راس_رى موجودات جهان

در گذشته ياد آور شديم كه حمد و ثنا، ستايش خدا در برابر صفات كمالى و ثبوتى او است، هم چنان كه تسبيح او، پي__راست__ه س__اخت__ن او از معايب است. و توصيف خدا با هر صفات سلبى و تن_زيه وى مى باشد.

(60) تسبيح طبيعت

چون در برخى از آيات مورد بحث، هر دو موضوع با هم وارد شده است،

از اين نظر، آن دو را يك جا بحث مى نماييم. در تقسيم بندى آيات از هر قسمى به ذكر يك آيه اكتفا مى كنيم.

. گاهى قرآن تسبيح موجودات را در دايره وسيعى بيان ك__رده و آن را ي__ك امر عم__ومى، ك__ه هم__ه موجودات را در برمى گيرد، مط__رح مى كن__د و مى فرمايد:

«سَبَّ____حَ لِلّ__هِ م__ا فِ__ى السَّم__واتِ وَ الاَْرْضِ وَ هُ___وَ الْعَ__زي__زُ الْحَكي___مُ».(1)

تسبيح طبيعت (61)

«آن چه در آسمان ها و زمين است، خدا را تنزيه مى كند و او ع__زي___ز و حكي___م اس__ت».

لفظ «ما» برخلاف تصور برخى در عاقل و غيرعاقل به كار مى رود و منظور از آن در اين جا، تمام موجوداتى است كه در آسمان ها و زمين قرار دارند.

1- 1 / حديد .

(62) تسبيح طبيعت

به همين مضمون است آي__ه هاى 1 و 24 س__وره حش__ر، 1 سوره صف، 1 سوره جمعه، 1 سوره تغابن و صريح ترين آيه در اين مورد، آيه 44 سوره اسراء است. چنان كه مى فرمايد:

«تُسَبِّحُ لَهُ السَّمواتُ السَّبْعُ وَ الاَْرْضُ وَ مَنْ فيهِنَّ وَ اِنْ مِنْ شَىْ ءٍ اِلاّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِه وَلكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُمْ اِنَّهُ كانَ حَليما غَفُورا»

«آسمان هاى هفت گانه و زمين و هر موجود عاقلى كه در آن ها است، خدا را تنزيه مى كند و آن چه در جهان هستى به

تسبيح طبيعت (63)

عنوان «شَىْ ء» شناخته شده است، خدا را با ستايش تنزيه مى كند، ولى شما از تسبيح آن ها آگاه نيستيد و درك نمى كنيد».

نكته قابل توجه كه بعدا سند گفتار ما خواهد بود اين است كه مى گويد: ما از تسبيح آن ها آگاه نيستيم و درك نمى كنيم.

. گاه_ى از تسبيح ف__رشتگ__ان ب__ه صراحت و گاهى ب__ه كن__اي_ه سخ__ن مى گ__وي__د. آن ج__ا ك__ه مى ف_رم_ايد:

«...وَ الْمَلائِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِى الاَْرْضِ...»(1)

(64) تسبيح

طبيعت

«فرشتگان با حمدِ پروردگار خويش، او را تسبيح مى گ__وين__د و درباره افرادى كه در زمين هستند، طلب آم__رزش مى كنن_د».

تسبيح فرشتگان در آيات ديگرى نيز وارد شده است ؛ به آي__ه هاى 206 س__وره اَعْ__راف، 13 رَعْد، 20 اَنْبياء، 7 غافِر،

1- 5 / شورى .

تسبيح طبيعت (65)

38 فُصِّلَت و 5 زُمَر مراجعه شود.

. گاهى پس از يك بيان عمومى، تسبيح مرغان هوا را مت__ذك_ر شده و چنين مى فرمايد:

«اَلَمْ تَرَ اَنَّ اللّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِى السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ وَالطَّيْ_رُ صافّاتٍ كُلٌّ قَ_دْ عَلِمَ صَ__لاتَهُ وَ تَسْبيحَ_هُ...» (1)

«آيا نديدى آن چه كه در آسمان ها و زمين است، خدا را

1- 41 / نور .

(66) تسبيح طبيعت

تسبيح مى گويند و مرغان گشاده بال نيز تسبيح مى گويند و هر ك_دام به دع__ا و تن__زيه خود آشنا است».

دقت بفرماييد كه در اين آيه به آن گروه كه خدا را تسبيح مى كنند نسبت «علم» مى دهد و آن ها را به تسبيح خود آگاه مع_رف_ى مى كن_د و به اصط__لاح مى فرمايد: «قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبيحَهُ» ؛ «هرك__دام به دع_ا و تسبي_ح خود آشنا است».

تسبيح پرندگ__ان در آيات ديگ__رى ني_ز وارد شده است ؛ مانن__د؛ آيه 10 سوره سبأ و 19 سوره ص.

تسبيح طبيعت (67)

. در برخى از آيات تصريح شده كه كوه ها در اوقات خ_اصى خ__دا را تسبي__ح مى گويند. آن ج__ا كه مى ف_رم_ايد:

«اِنّاسَخَّرْنَاالْجِبالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِىِ وَالاِْشْراقِ»(1)

«ما كوه ها را براى داوود رام كرده و آن ها شبان گاه و صبح گاه، خدا را تسبيح مى گويند».

تسبيح كوه ها در آيات ديگرى نيز وارد شده است ؛ مانند:

1- 18 / ص .

(68) تسبيح طبيعت

آي__ه 79 س__وره انبي__اء و 9 س__وره سب____أ.

. براى بار پنجم، تسبيح رعد را متذكر مى گردد و مى ف_رم_ايد: «وَ يُسَبِّحُ ال_رَّعْ__دُ بِحَمْ__دِه».

اكنون بايد

ديد منظور از تسبيح چيست ؟

تسبيح در لغت، به معناى تنزيه از نقايص است. بنابراين در حقيقت تسبيح تنزيه از نقص و عيب نهفته است و هر تفسيرى كه براى «تسبيح» گفته شود ولى حاكى از تقديس خداوند و تنزيه او از عيب و نقص نباشد، نمى توان آن را تفسي___ر صحي__ح ب__راى تسبي_ح دانس__ت.

تسبيح طبيعت (69)

آراى مفسران در تسبيح موجودات

برخى از مفسران كه نتوانستند به حقيقت تسبيح تمام موجودات پى برند، براى فرار از اشكالى كه در تسبيح همه موجودات در بدو نظر موجود است گفته اند: مراد از «ما» در «ما فِى السَّمواتِ» موجودات عاقل است كه دارنده شعورند مانند انسان و فرشته كه خداوند را با كمال ادراك و شعور تقديس مى نمايند. (1)

(70) تسبيح طبيعت

در ح__الى كه بسيارى از مفسران، اين نظريه را نپذيرفته اند و گفته اند:

مقصود از «ما» اعم از عاقل و غيرعاقل، مُدْرِك و غيرمُدْرِك است و ظاهر آيه با نظر آن ها وفق مى دهد، زيرا لفظ

1- اين پاسخ بر فرض صحت در برخى از آيات مى تواند صحيح باشد مانند آياتى كه در آن جا لفظ «ما» وارد شده است ولى در آياتى كه صريحا، از تسبيح مرغ و كوه و رعد سخن مى گويند صحيح نيست.

تسبيح طبيعت (71)

«ما» معمولاً در مطلق موجودات به كار مى رود، عكس «مَن» ك_ه بيشت_ر در صاحب_ان عق_ل و شع_ور استعم_ال مى ش_ود.

اين دسته براى تسبيح، معانى گوناگونى ذكر كرده اند، ولى اكثر آن ها با اين كه صحيح و پا برجا است، ارتباطى به معناى تسبيح ندارد. اكنون به پاره اى از نظرات ديگر اشاره مى نماييم:

(72) تسبيح طبيعت

نظريه نخست

مقصود از تسبيح همان خضوع تكوينى هر موجودى در برابر فرمان و اراده الهى است و سراسر هستى در برابر اراده و مشيت خداوند، خاضع بوده و در پذيرش وجود و پيروى از قوانينى كه خداوند براى آن ها تعيين نموده است، مطيع و تسليم مى باشند.

بنابر اين نظريه، به آياتى كه درباره تسليم بودن تمام موجودات جهان در برابر اراده نافذ حق وارد شده است،

تسبيح طبيعت (73)

استدلال مى شود ؛ مانند :

«ثُ_مَّ اسْتَ_وى اِلَى السَّم__اءِ وَ

هِ__ىَ دُخ__انٌ فَقالَ لَها وَ لِلاَْرْضِ ائْتِيا طَوْعا اَوْ كَرْها قالَت_ا اَتَيْن_ا ط_ائِعينَ»(1)

«سپس اراده آفرينش آسمان فرمود ، در حالى كه به صورت دود بود ، به آن و به زمين دستور داد به وجود آييد و شكل گيريد ، خواه از روى اطاعت و خواه اكراه، آن ها گفتند :

1- 11 / فُصِّلَت .

(74) تسبيح طبيعت

ما از روى طاعت مى آييم» .

بنابراين، آياتى كه در آن ها به تمام آن چه در زمين و آسمان است نسبت سجود و خضوع داده شده است، مى تواند مؤيد نظ__ر ي_اد ش__ده ب_اشد. (1)

ولى ما تصور مى كنيم كه اين نظر صائب نيست، زيرا مسئله خضوع و سجود و تسليم شدن سراسر جهان هستى

1- مجموع اين آيات در بخش سجود مطرح گرديد و مورد بررسى قرار گرفت .

تسبيح طبيعت (75)

در برابر اراده خداوند ارتباطى به مسئله تنزيه و تقديس حق از نقص و عيب ندارد و نبايد اين دو مطلب را به هم آميخت. اگر چه هر كدام از اين ها در جاى خود درست و استوار است.

نظ_ريه دوم

بسيارى از مفسران، تسبيح موجودات جهان را چنين تفسير مى كنند:

نظم و نظام شگفت انگيز هر موجودى با رمز و اتقانى كه

(76) تسبيح طبيعت

در ساختمان آن به كار رفته است، گواه بر قدرتِ بى نهايتِ دانش و آگاهى و حكمت بى پايان سازنده او است. سازمان دقيق و اسرار پيچيده هر موجودى همان طور كه به وجود صانع خود گواهى مى دهد، هم چنين به لسان تكوينى گواهى مى دهد كه خالق آن دانا و توانا است و از هر نوع عجز و جهل مبرا و منزه است ؛ مثلاً براى تنزيه حق از شرك چنين گواهى مى دهد: نظام واحدى كه هم بر يك «اتم» و هم

بر منظومه شمسى ما حكومت مى كند، گواهى مى دهد كه همه سازمان هستى زير نظر يك آفريدگار به وجود آمده است و هيچ كس جز او در پديد آوردن هستى دخالت نداشته و اثر و نظام يگانه، حاكى از وحدت مؤثر و نبودن هر نوع شريك براى او است. از اين جهت وحدت نظام، خدا را از شرك، تنزيه و تقديس مى كند.

تسبيح طبيعت (77)

خلاصه همان طور كه حكومتِ نظم و قانونِ واحدِ بر مجموع جهان آفرينش، گواهى مى دهد كه ناظم يگانه اى بر جهان حكومت مى كند، هم چنين اسرار دقيق و اندازه گيرى شده موجودات، حاكى است كه آفريدگار آن ها دانا و توانا است.

(78) تسبيح طبيعت

اين نظريه كه مورد اعتماد بسيارى از مفسران است، از جهاتى قابل دقت و ملاحظه است:

. اگر مقصودخدااز تسبيح تمام موجودات جهان، اين باشد كه در اين نظر آمده است اين حقيقتى است كه همه آن را درك مى كنند و مى فهمند، ديگر جا ندارد كه قرآن بفرمايد:

تسبيح طبيعت (79)

«وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُمْ» (1) «شما تسبيح آن ها را نمى فهميد». زيرا اين نوع تنزيه را هر فردى به فراخور حال خود درك كرده و مى فهمد.

ب_رخ_ى ب_راى اصلاح اين نظريه، ناچار شدند كه جمله «لا تَفْقَهُونَ» را به معناى عدم توجه بگيرند و بگويند كه اكثر مردم به اين مطلب توجه ندارند و يا اين كه بگويند: عظمت دلالت موجودات بر تنزيه خدا، به قدرى عظيم است كه انسان به اندازه واقعى آن واقف نمى گردد. ولى ناگفته پيداست كه توجيه مزبور براى جمله فوق، خلاف ظاهر آن است و اگر منظور خدا اين بود، مناسب بود بفرمايد: «وَ أَنْتُم عَنْهُ غافِلون» يا جمله اى مانند آن.

1- 44 / اسراء

.

(80) تسبيح طبيعت

. اگر تسبيح موجودات جهان به اين معنااست كه از تدبر در ساختمان وجودى اشياء، اين نوع تنزيه تكوينى را درك مى كنيم چرا قرآن مى فرمايد: «آسمان ها و زمين و مرغان به

تسبيح طبيعت (81)

دعا و تنزيه خود آشنا هستند» (1) و به عبارت ديگر چطور آشكارا به آن ها نسبت علم داده و مى گويد: «كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبيحَهُ» ؛ «هر كدام به راز و نياز خود آشنا هستند». در صورتى كه روى اين نظر هيچ كدام از آن ها از تسبيح و تنزيه خود اطلاعى ندارند، بلكه فقط ما هستيم كه از روى دقت و امعان نظر لسان تكوينى و زبان حمد و ثناى آن ها را درك مى كنيم و گرنه خود آن ها كوچك ترين توجهى به كار خود ندارند.

1- 41 / نور.

(82) تسبيح طبيعت

. اگرمنظوراز تسبيح كائنات اين است كه بيشتر مفسران انتخاب كرده اند، اين نوع تسبيح وقت معين ندارد، بلكه حقيقتى است كه بشر هر موقع در سازمان هر موجودى دقت كند، آن را درك مى نمايد در صورتى كه قرآن تسبيح كوه ها را مقيد به شب__ان گاه و صبح گاه فرموده، چنان كه در سوره ص آيه 18 ب__ه آن تص__ري__ح مى كند و مى ف_رم_اي__د: «يُسَبِّحْنَ بِ__الْعَشِ__ىِّ وَ الاِْشْ_____راقِ».(1)

تسبيح طبيعت (83)

روى اين ملاحظات با اين كه تسبيح تكوينى و اين كه هر موجودى با زبان تكوينى خود، خالق خود را از هر نوع عيب و نقص تنزيه مى نمايد مطلبى است صحيح ولى نمى توان آيات مربوط به تسبيح گفتن كاينات را ناظر به اين نوع از تسبيح دانست.

1- مگر اين كه صبح و عصر كنايه از مجموع شبانه روز باشد. در اين صورت وقت تسبيح آن ها مطلق و نامحدود خواهد بود.

(84) تسبيح طبيعت

نظ_ريه سوم

اين نظريه مربوط به

فيلسوف گرامى اسلام مرحوم صدرالمتألهين است كه در مسائل مربوط به الهيات و امور مابعدطبيعت، نظرات بس شامخ و بلندى دارد و از محققين و مؤسسين بزرگ اصول فلسفه اسلامى است كه چشم روزگار مردى به اين وسعت ذهن و بينش بلند و درك عميق و ژرف ك__م ت__ر دي__ده است.

تسبيح طبيعت (85)

اين مردبزرگ در سال 979 در شيراز به دنياآمد و در سال 1050 در راه زيارت خانه خدا در بصره از دنيارفت . مرحوم سيد حسين بروجردى در كتاب تحفة المقال درباره ايشان مى گويد:

ثُمَّ ابْنُ اِبْراهيمَ صَدْرُ الاَْجَلِّ فى سَفَرِ الْحَجِّ مَريضا اِرْتَحَلَ قُدْوَةُ أَهْلِ الْعِلْمِ وَ الصَّفاءِ يَرْوى عَنِ الدّامادِ وَ الْبَهائى

(86) تسبيح طبيعت

سپس پسرابراهيم كه صدر علماى بزرگ بود در سفر حج در حالت مريضى از دنيا رفت

او پيشواى اهل علم و صفا بود از مير داماد و شيخ بهائى روايت مى كرد

و كلمه مريضا، به حساب ابجد 1050 ه.ق و تاريخ وفات او است.

تسبيح طبيعت (87)

وى مى گويد: تمام موجودات جهان از روى علم و درك به حمد و تسبيح خداوند بزرگ مشغولند و هر موجودى، در هر پايه اى از وجود كه هست و هر اندازه كه از هستى سهمى دارد، به هم__ان ان__دازه به آف__ري__دگ__ار خود علم دارد و او را از اين ط__ري_ق ثن__ا مى گويد و از عي__وب تن__زيه مى كند.

وى مى گويد:

علم و ادراك، در تمام مراحل و مراتب وجود، از واجب الوجود گرفته تا برسد به جهان نبات و جماد، تحقق دارد و هر موجودى در هر رتبه اى از وجود باشد، سهم و

(88) تسبيح طبيعت

حظى از صفات عمومى مانند علم و شعور و حيات و... داشته و هيچ موجودى از آن خالى

نيست. چيزى كه هست گاهى بر اثر ضعيف بودن اين صفات، وجود آن ها براى ما مكشوف نيست. موجودات جهان، هر چه از ماده و آثار آن دورى گزينند و به صورت يك موجود مجرد درآيند و يا در مسير تجرد قرار گيرند، اين صفات در آن ها قوى تر و واضح تر مى شود و هر قدر از نظر وجود به ماده گرايش پيدا كنند، اين صفات در آن ها به همان اندازه كاهش يافته تا آن جا كه به نظر مى رسند فاقد علم و ادراك هستند ؛ ولى در حقيقت چنين نيست، بلكه اصل اين صفات را به طور ضعيف دارا هستند، هر چند براى ما انعكاس ندارد.

تسبيح طبيعت (89)

وى اين مطلب را از طريق برهان فلسفى و مكاشفات نفس__انى ث__اب__ت مى نم__ايد.

او گامى فراتر نهاده و مى گويد: گفته قرآن كه شما از تسبيح و تحميد موجودات آگاهى نداريد مربوط به نوع مردم است، زيرا اكثر مردم حقيقت تسبيح آن ها را درك نمى كنند، ولى مانعى ندارد كه برخى از روشن دلان، كسانى كه روح آنان با حقايق موجودات ارتباطى پيدا كرده است، با گوش دل، تنزيه آن ها را بشنوند و از تسبيح كاينات در برابر فرمان خدا آگاه باشند.

قلبى كه از وسوسه ها و علايق مادى خالى گردد و مركز فرود انوار حق و بركات معنوى باشد، از طريق مكاشفه وج__دان_ى هم__ه اين حق__اي__ق را دي__ده و درك مى كن__د.

(90) تسبيح طبيعت

مولوى با بينش خاص خود اين حقيقت را دريافته و مى گويد:

تسبيح طبيعت (91)

گر تو را از غيب چشمى باز شد جمله ذرات جهان هم راز شد

نطق آب و نطق خاك و نطق گِل هست محسوس حواس اهل دل

(92) تسبيح طبيعت

فلسفى كو منكر

«حنانه» است از حواس انبيا بيگانه است

جمله ذرات عالم در نهان با تو مى گويند روزان و شبان

ما سميعيم و بصيريم و خوشيم با شما نامحرمان ما خامشيم(1)

1- مثنوى، ج 1، ص 86.

تسبيح طبيعت (93)

چون شما سوى جمادى مى رويد محرم جان جمادات كى شويد

فاش تسبيح جمادات آيدت وسوسه تأويل ها بربايدت

چون ندارد جان تو قنديل ها بهر بينش كرده اى تأويل ها (1)

1- همان مدرك، ج 3، ص 227.

(94) تسبيح طبيعت

اكنون كه سخن به اين جا منتهى گرديد، لازم است اين حقيقت قرآنى را از تدبر در آياتى كه پيرامون علم و شعور تمام موجودات وارد شده است به دست آوريم، زيرا اگر قرآن همه موجودات جهان را تسبيح گو و ثناخوان معرفى مى كند، از طرف ديگر تمام ذرات جهان را، شاعر، آگاه، گوش و هوش قلمداد مى نمايد. هرگاه آيات اين دو بخش را كنار هم قرار دهيم، قطعا نظريه صدرالمتألهين به روشن ترين وجه ثابت خواهد شد. اينك آياتى را كه بر شعور و درك جه__ان گ__واه__ى مى ده__د از نظر مى گذرانيم.

تسبيح طبيعت (95)

وجود شعور در تمام موجودات جهان

اي__ن نظ_ريه را مى ت_وان از دو راه ثابت كرد:

. آي__اتى كه بر وج__ود شع__ور در تمام موجودات جهان اعم از جان دار و غيره گ__واه_ى مى دهند.

. دلايل عقلى كه وجود شعور را در تمام ذرات جهان ثابت مى كند.

(96) تسبيح طبيعت

اين____ك راه نخس__ت:

قرآن، به روشنى گواهى مى دهد كه مورچگان از شعور خاصى برخوردارند، زيرا هنگامى كه سليمان با سپاهيان خود از بيانى عبور مى كرد، مورچه اى به مورچگان بيابان، كه بيم آن مى رفت همگى زيرا پاى سليمان و سپاهيان او از بين بروند، ندا در داد تو گفت:

«...يا اَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمنُ

تسبيح طبيعت (97)

وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا

يَشْعُرُونَ»(1)

«مورچگان! به لانه هاى خود پناه ببريد تا سليمان و سپاهيان او شماها را نابود نكنند، در حالى كه آنان متوجه نيستن___د».

نداى مورچه، يك نداى حقيقى بود و هرگز نمى توان آن را به معناى مجازى و زبان حال حمل كرد، به گواه اين كه طبق

1- 18 / نمل .

(98) تسبيح طبيعت

نقل قرآن، سليمان از شنيدن سخن او تبسمى كرد و از خداوند خواست به او توفيق دهد در برابر نعمت هايى كه بر او و والدين او ارزانى داشته است، سپاس گزار گردد. چنان كه مى فرمايد:

. «فَتَبَسَّمَ ضاحِكا مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ اَوْزِعْنى اَنْ اَشْكُ__رَ نِعْمَتَ_كَ الَّتى اَنْعَمْتَ عَلَىَّ وَ عَل__ى والِ__دَىَّ...»(1)

1- 19 / نَمْل .

تسبيح طبيعت (99)

«سليمان، از شنيدن نداى مورچه در شگفت ماند و از خدا خواست كه به او توفيق شكرگزارى نعمتى را دهد كه بر او و والدين او ارزانى داشته است».

قرآن، درباره پرنده اى به نام هدهد داستانى دارد كه حاكى از شعور خاص او است، به طورى كه موحد را از مشرك تشخيص مى داد و سليمان او را براى انجام مأموريت هايى گسيل مى داشت. روزى او را غايب ديد و گفت: اگر براى غيبت خويش عذر موجهى نداشته باشد، او را تنبيه خواهد

(100) تسبيح طبيعت

داد و يا سرش را خواهد بريد. چيزى نگذشت كه هدهد آمد و گفت: بر چيزى واقف شدم كه تو بر آن واقف نشدى، و از دولت «سبا» خبر شگفت آورى آورده ام، زنى بر آنان فرمان روايى مى كند و از هر نوع نعمت برخوردار است و براى او تخت بزرگى است. من ديدم آنان به جاى پرستش خدا، آفتاب را مى پرستند. شيطان كردارهاى آنان را زيبا جلوه داده و از راه

حق بازداشته و آنان را گمراه ساخته است.

چرا آنان خدايى را كه بر هر امر پنهانى، وجود بخشيده

تسبيح طبيعت (101)

است، سجده نمى كنند، در حالى كه از كردارهاى پنهان و آشكار آنان آگاه است ؛ خدايى كه جز او خدايى نيست، صاحب عرش بزرگ است.

سليمان گفت: بررسى مى كنم ببينم كه در اين گزارش راست گو هستى يا نه، نامه مرا ببر و به آنان برسان و از آنان دور ش__و، و مراقب ب__اش آن__ان در برابر نامه من چه واكنشى نش__ان مى دهن__د. (1)

(102) تسبيح طبيعت

پرنده اى كه تا اين حد، كارهاى دقيق و مرموزى را درك مى كند و گزارش مى دهد و فرمان مى برد، به طور مسلم از يك شعور خاصى برخوردار است.

قرآن، يكى از مفاخر سليمان را اين مى داند كه او به زبان پ_رن_دگان آشنا بود و مى گويد:

1- 16 و 17 / نمل .

تسبيح طبيعت (103)

. «وَ وَرِثَ سُلَيْمنُ داوُدَ وَ قالَ يا اَيُّهَا النّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِ__قَ الطَّيْرِ...»(1)

«سليمان وارث داوود شد و گفت: مردم! زبان پرندگان به ما تعليم شده است».

سليم__ان، سپ__اهى از انس__ان و ج__ن و پرندگان تشكيل داده ب____ود و همگ____ى تح__ت ف____رم__ان او ب___ودن__د.

1- 16 / نمل .

(104) تسبيح طبيعت

چنان كه مى فرم_ايد:

. «وَ حُشِ____رَ لِسُلَيْم___نَ جُنُ__ودُهُ مِ__نَ الْجِ__نِّ وَ الاِْنْسِ وَ الطَّيْ___رِ...»(1)

سپ__اهيان سليم__ان، از سه گروه جن و انسان و پرندگان ح___اض__ر ش___دن__د».

از مجموع اين آيات استفاده مى شود كه پرندگان بالاخص

1- 17 / نمل .

تسبيح طبيعت (105)

و تمام جان داران به طور اعم، از آگاهى خاصى برخوردارند و اگر انسان كاملى بر صفحه جهان حكومت كند، مى تواند با آن__ان سخن بگويد و از آن ها در تحكيم نظام توحيدى و شكست__ن مظ__اه__ر ب__ت پ____رست__ى، استف__اده كن____د.

اشاعه آگاهى در جمادات

آيات قرآن

به گونه اى در اين موضوع سخن گفته است و براى جمادات، افعالى را نسبت داده است كه توأم با درك و آگاهى است.

(106) تسبيح طبيعت

سقوط برخى از سنگ ها را، از نقطه اى، معلول «خَشْيَة» و «خ_دات_رسى» آن ها مى داند. چنان كه مى فرمايد:

. «وَ اِنَّ مِنْها لَما يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللّهِ» (1)

«ب_رخى از صخ__ره ها، از ترس خدا، از نقطه اى مى افتد».

در آيه اى يادآور مى شود كه «امانت را بر آسمان ها و زمين و كوه ها عرضه داشتيم، آنان از تحمل بار امانت ابا ورزيدند و ترسيدند و انسان آن را به دوش گرفت...». چنان كه مى ف_رم_اي_د:

1- 74 / بقره .

تسبيح طبيعت (107)

. «اِنّا عَرَضْنَا الاَْم_انَ_ةَ عَلَ_ى السَّم_واتِ وَ الاَْرْضِ وَ الْجِبالِ فَاَبَيْنَ اَنْ يَحْمِلْنَها وَ اَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الاِْنْسانُ اِنَّهُ كانَ ظَلُوما جَهُولاً»(1) «ما بر آسمان ها و زمين و كوه هاى عالم عرض امانت كرديم همه از تحمل آن امتناع ورزيده و از آن ترسيدند، انسان آن را پذيرفت و هم بسيار ستمكار و نادان بود».

1- 72 / احزاب .

(108) تسبيح طبيعت

برخى از مفسران، اين آيه و امثال آن را بر معناى مجازى، كه در اصطلاح به آن زبان حال مى گويند، حمل كرده اند، در صورتى كه چنين تفسيرى نوعى پيش داورى است و هرگز جهت ندارد حقيقتى را كه قرآن از آن گزارش مى دهد، بر غير ظاهر آن حمل كنيم و اين كه مى گويند علم تاكنون بر چنين

شعور و آگاهى دست نيافته است، دليل بر نبودن آن در اين موجودات نيست، زيرا تنها وظيفه علم، اثبات است و بس و

تسبيح طبيعت (109)

هيچ گاه عل__م، حق نف__ى و سل__ب چيزى را كه از وجود و عدم آن آگاه نيست، ندارد.

. «لَوْ اَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ

عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعا مُتَصَ__دِّع__ا مِنْ خَشْيَةِ اللّهِ وَ تِلْكَ الاَْمْثالُ(1) نَضْرِبُها لِلنّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّروُنَ»(2)

1- لفظ «امثال» در اين آيه و آيات مشابه آن، مانند «اُنْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الاَْمْثالَ» (48 / اسراء) به معناى توصيف و بيان است و هرگز مقصود «مثل» مصطلح نيست.

2- 21 / حشر.

(110) تسبيح طبيعت

«اگر اين قرآن را بر كوهى نازل كرده بوديم، آن را از ترس خدا فروتن و شكافته شده مى ديدى، اين توصيف را براى م__ردم مى آوري__م تا بين__ديشن__د».

ما اگر هر نوع پيش داورى را درباره آيات قرآن كنار بگذاريم، بايد بگوييم كه كوه، داراى چنين شايستگى است كه اگر مورد خطاب خدا قرار گيرد، بر اثر آگاهى از عظمت خطاب، شكافته و پراكنده مى گ_ردد.

از برخى از آيات به طور اشاره وجود چنين آگاهى استفاده مى شود. آن جا كه مى فرمايد:

تسبيح طبيعت (111)

. «...وَ اِنْ كانَ مَكْ__رُهُ_مْ لِتَ__زُولَ مِنْ__هُ الْجِبالُ»(1)

«ن__زدي__ك است كه از حيل__ه آنان، كوه ها از جاى خود كنده شوند».

. «تَكادُ السَّمواتُ يَتَفَطَّ__رْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الاَْرْضُ وَ تَخِ_____رُّ الْجِب_____الُ هَ___دّا»(2)

«نزديك است كه آسمان ها از هول آن فرو ريزد و زمين بشكافد و كوه ها درهم كوبيده شود».

1- 46 / ابراهيم.

2- 90 / مريم .

(112) تسبيح طبيعت

اگر به راستى در كوه ها، شايستگى آگاهى از اوضاع خارج از خود نبود، چنين توصيفى از آن ها، دور از بلاغت بود. آن گاه ناچار خواهيم بود كه براى آيه معناى مجازى از قبيل مبالغه و تمثيل فرض كنيم، هم چنان كه برخى از مفسران در اين مورد مرتكب چنين كارى شده اند.

آيات مربوط به روز رستاخيز، پرده از روى چنين آگاهى بر مى دارد، زيرا در چنين روزى دست ها و پاها و پوست ها بر جرايم انسان شهادت خواهند داد

و به فرمان خدا، بشرِ مجرم را از خصوصيات زندگى او و كارهايى كه انجام داده است، مطل__ع خ__واهن_د نم__ود.

تسبيح طبيعت (113)

اينك آيات اين قسمت:

. «يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ اَلْسِنَتُهُمْ وَ اَيْديهِمْ وَ اَرْجُلُهُمْ بِم__ا ك_انُ_وا يَعْمَلُونَ»(1)

«روزى فرا مى رسد كه زبان ها و دست ها و پاهاى آن__ان بر ضرر آنان گواهى مى دهد».

.«اَلْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى اَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا اَيْديهِمْ وَ

1- 24 / نور .

(114) تسبيح طبيعت

تَشْهَدُ اَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ»(1)

«روزى فرا مى رسد كه بر زبان آنان مهر مى زنيم و دست هاى آن__ان را به سخن گفتن وادار مى كنيم و پاهاى آنان ب__ر ك__ردار ب_د آنان گواهى مى دهد».

. «وَ ق__الُوا لِجُلُودِهِمْ لِ__مَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنا قالُوا اَنْطَقَنَا اللّهُ الَّذى اَنْطَقَ كُلَّ شَىْ ءٍ...»(2)

«ب__ه پوست ه__اى خ__ود مى گويند: چرا بر ضرر ما گواهى داديد؟ مى گويند: خدايى كه همه را ناطق كرده است، م__ا را ب__ه سخ__ن گفت__ن واداشت».

1- 65 / يس .

2- 21 / فُصِّلَت .

تسبيح طبيعت (115)

قرآن، به روشنى گواهى مى دهد كه روز رستاخيز، زمين، اخبار خود را بازگو مى كند و از طرف خدا به آن وحى مى رس__د. چن__ان كه مى ف__رم_اي__د:

. «يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ اَخْبارَها. «بِاَنَ رَبَّكَ اَوْحىلَها» (1)

«زيرا پروردگار او به او وحى كرده است. در آن روز زمين اخبار خود را بازگو مى كند».

1- 4 و 5 / زلزال .

(116) تسبيح طبيعت

قرآن، به روشنى از اطاعت و سرسپردگى آسمان و زمين گزارش مى دهد و مى فرمايد:

. «ثُ__مَّ اسْتَ__وى اِلَى السَّم__اءِ وَ هِىَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلاَْرْضِ ائْتِيا طَوْعا اَوْ كَرْها قالَتا اَتَيْنا طائِعينَ»(1)

«سپس اراده آفرينش آسمان فرمود ، در حالى كه به صورت دود بود ، به آن و به زمين دستور داد به وجود آييد و

1- 11 / فصلت .

تسبيح طبيعت (117)

شك__ل گي__ري__د ، خواه از

روى اطاعت و خواه اكراه، آن ها گفتند : ما از روى ط_اعت مى آييم».

اين آيات و نظاير آن ها در نظر گروهى كه بخواهند بر قرآن شاگردى كنند و در فهم معانى قرآن هر نوع پيش داورى را كنار بگذارند، به روشنى از وجود درك و شعور در سراسر جه__ان، خب__ر مى دهد، حالا حقيقت اين شعور و آگاهى چگونه است و در چه پ__اي__ه است، براى ما روشن نيست.

در ادعيه اسلامى، به اين مطلب اشاره هايى هست كه از باب نمونه، دو مورد را نقل مى كنيم:

(118) تسبيح طبيعت

«تُسَبِّحُ لَكَ الدَّوابُّ فى مَراعيها وَ السِّباعُ فى فَلَواتِها وَ الطَّيْرُ فى وُكُورِها وَ تُسَبِّ__حُ لَ__كَ الْبِح__ارُ بِأَمْ__واجِها وَ الْحيتانُ فى مِياهِها»

چهار پايان در چراگاه ها، درندگان در بيابان ها، پرندگان در آشيانه ها تو را تسبيح مى گويند، دريا با امواج متلاطم خ__ود، ماهي_ان در مي_ان آن ه__ا، تو را تن__زي__ه مى نمايند».

در صحيفه سجاديه چنين مى خوانيم: امام سجاد عليه السلام م__وق__ع رؤي__ت ه__لال، آن را ب___ا جمل__ه هاى زي__ر مخ__اط_ب مى ساخت.

تسبيح طبيعت (119)

«أَيُّهَ___ا الْخَلْ__قُ الْمُطي__عُ الدّائِبُ السَّريعُ الْمُتَرَدِّدُ فى مَن_ازِلِ التَّقْديرِ» (1)

اى آفريده فرمان بردار تندرو كه پيوسته در منازلى كه بر تو اندازه گيرى شده است، تردد مى كنيد».

ب__ا وج__ود اين آي__ات و رواي__ات كه شع__ور و ادراك را در سراسر موجودات جهان حاكم مى داند، بايد در تفسي__ر تسبيح موجودات، نظريه مرحوم ص__در المت__ألهي__ن را

1- صحيف_______ه سج_____ادي_____ه، دع____اى 43 .

(120) تسبيح طبيعت

برگزيده و گفت: اين تسبيح، تسبيح واقعى است و موجودات جهان به زبان وي__ژه خود، خ__دا را تسبي__ح مى گويند، نه با زب__ان ح__ال، ب__ه گ__ون__ه اى كه در نظ__ري__ه هاى پيشي__ن وجود داشت.

تسبيح طبيعت (121)

دليل عقلى بر اين نظر

اين نظر را مى توان با دليل عقلى و اصول «حكمت متعالى» (1) نيز ثابت نمود

و خلاصه آن اين است: وجود و هستى، در هر مرتبه اى با علم و شعور و درك و آگاهى ملازم است و هر چيزى كه سهمى از وجود و هستى دارد به همان اندازه از علم و شعور سهمى خواهد داشت، و دلايل فلسفى اين نظر را كاملاً تأييد مى كند و پايه برهان فلسفى آن را دو چيز تشكيل مى دهد.

1- حكمت متعالى همان فلسفه صدرالمتألهين است كه براى خود در فلسفه اس__لامى، مكت__ب وي___ژه اى دارد.

(122) تسبيح طبيعت

. در جهان هستى، آن چه اصيل و سرچشمه آثار و كمالات است «وجود» است و هر نوع فيض معنوى و مادى از آن او است. اگر در جهان، علم و ادراكى، قدرت و نيرويى، زندگى و حياتى هست، همگى در پرتو وجود و هستى اشيا است و اگر وجود از ميان برود، همه اين جنب و جوش ها، ت__لاش ه__ا و ح__رك__ت ه__ا به خام__وش__ى مى گ__راي__د.

. براى وجود، در تمام مراحل هستى، از واجب و

تسبيح طبيعت (123)

ممكن، از مجرد و مادى، از عرض و جوهر، يك حقيقت بيش نيست و حقيقتِ وجود اگر چه براى ما روشن نيست، ولى ما به آن حقيقت با يك رشته مفاهيم ذهنى اشاره مى كنيم و مى گوييم: وجود، چيزى است كه عدم و نيستى را طرد مى كند و به هر چيزى حقيقت و عينيت مى بخشد.

بنابراين، هر كجا از وجود سراغى داشته باشيم، اين دو صفت (طرد عدم تشكيل دهنده حقيقت خارجى عينى) را در آن جا مى يابيم. از اين جهت مى گوييم: وجود، در تمام مراحل، يك حقيقت بيش ندارد و آن اين كه دو اثر ياد شده را كه حقيقت آن ها نيز يكى است، دارا مى باشد.

(124)

تسبيح طبيعت

روى اين بيان كه وجود را منبع تمام كمالات بدانيم و براى آن يك حقيقت بيش قائل نشويم، بايد چنين نتيجه بگيريم: هرگاه وجود در مرتبه اى از مراتب هستى، مانند موجودات جاندار، داراى اثرى (علم و ادراك) گرديد، حتما بايد اين اثر در تمام اين صورت يا بايد وجود، سرچشمه كمالات نباشد يا اين كه براى وجود، حقايق متباين تصور كنيم و حقيقت آن را در مرتبه جان دار، با آن چه كه در مراتب گياه و معدن است، مغاير و مباين بدانيم، زيرا معنا ندارد كه

تسبيح طبيعت (125)

يك حقيقت در مرتبه اى داراى اثرى باشد و در مرتبه ديگر فاقد آن باشد ؛ به عبارت ديگر هرگاه وجود داراى حقايق مختلف و متباين بود، جا داشت كه در نقطه اى واجد اثرى باشد و در نقطه ديگر نشانه اى از آن نباشد، ولى هرگاه براى آن يك حقيقت بيش نباشد و تفاوت مصاديق آن روى شدت و ضعف مراتب باشد، در اين صورت معنا ندارد كه يك حقيقت در مرحله اى داراى اثرى باشد و در مرتبه ديگر دارا نباشد.

اين خلاصه برهان فلسفى است كه مرحوم صدرالمتألهين

(126) تسبيح طبيعت

در اسفار(1)، در موارد مختلفى، پيرامون آن بحث و گفت وگو نموده است و مى گويد: ظواهر آيات قرآن، اين حقيقت را ت__أيي__د مى كن__د. آن ج__ا كه مى ف__رم_ايد:

«...وَ اِنْ مِ__نْ شَ__ىْ ءٍ اِلاّ يُسَبِّ__حُ بِحَمْ__دِه وَ لكِ____نْ لا تَفْقَهُ__ونَ تَسْبيحَهُ__مْ...» (44 _ اسراء).

«همه موجودات با ستايش خود خدا را تنزيه مى كنند، ولى شما از نحوه تسبيح آن ها آگاه نيستيد».

1- اسف_______ار، ج 1، ص 118 و ج 6، ص 139 _ 140.

تسبيح طبيعت (127)

مرحوم صدرالمتألهين، اين حقيقت فلسفى و قرآنى را از طريق شهود و مكاشفه

نيز درك كرده و در رساله سير و سلوك خود اشعارى در اين مضمون دارد:

بر عارف همه ذرات عالم ملك وارند در تسبيح هر دم

كف خالى كه در روى زمين است بر عارف كتاب مستبين است

بهر جا، دانه اى در باغ و راغى است درون مغز او روشن چراغى است

(128) تسبيح طبيعت

به فعل آيد ز قوه هر نهانى ز هر خاكى يكى عقلى و جامى

بود نامحرمان را چشم دل كور و گرنه هيچ ذره نيست بى نور

بخوان تو آيه نور السماوات كه چون خورشيديابى، جمله ذرات

كه تا دانى كه در هر ذره اى خاك يكى نورى است تابان گشت زان پاك

تسبيح طبيعت (129)

گسترش شعور و دانش هاى امروز

خوشبختانه دانش هاى امروز، بر اثر زحمات پژوهش گران، وجود علم و ادراك را در جهان نبات ثابت نموده است، تا آن جا كه دانشمندان روسى معتقدند كه گياهان اعصاب دارند و فرياد هم مى كشند. لابراتوار علايم كشاورزى «مسكو» فرياد و گريه هاى ريشه گياهى را كه در آب گرم قرار گرفته بود ضبط كرد. خبرگزارى هاى جهان از راديو مسكو نقل مى كنند كه گياهان اعصاب دارند، فرياد مى كشند.

راديو مسكو، ديشب گوشه اى از نتايج تحقيقات

(130) تسبيح طبيعت

دانشمندان روسى را در نباتات و گياهان فاش ساخت و گفت: دانشمندان به اين نتيجه رسيده اند كه گياهان نيز داراى دستگاهى شبيه شبكه اعصاب حيواناتند. اين، نتيجه آزمايشى يك دانشمند است كه در ساقه كدو و به دستگاه هاى اليافى آن فرستنده هايى نصب كرد و سپس مطالعات را با تعقيب ريشه و گياه دنبال كرد و انجام بريدگى در ريشه گياه، با عكس العمل گياه مواجه شد.

هم زمان با اين آزمايش، آزمايش مشابهى در آزمايش گاه «فيزيولوژى نباتات فرهنگستان علوم كشاورزى» نتيجه

تسبيح طبيعت (131)

مشابهى به بار

آورد. در اين آزمايش، ريشه گياهى را در آب گرم قرار دادند و متوجه شدند كه صداى فرياد گياه بلند شد ؛ البته فرياد گياه آن چنان نبود كه به گوش برسد، ولى گريه ها و فريادهاى نامرئى اين گياه را دستگاه هاى دقيق الكترونيكى، روى نوار پهنى ضبط كردند. (1)

گسترش شعور و آگاهى در تمام ذرّات جهان، از موضوعاتى است كه براى اثبات آن، طرق و راه هاى

1- روزنامه اطلاعات، 16 بهمن 1352.

(132) تسبيح طبيعت

گوناگونى وجود دارد و هر گروهى از طريق ويژه خود به آن مى رسند:

. عارفان و اصحاب سير و سلوك از طريق رياضت و تصفيه نفس از آلايش، ضمير را آن چنان صاف و شفاف مى سازند كه اين حقيقت بر قلوب آنان منعكس مى گردد، و «نط__ق آب و خ__اك و گِ__ل» را به گونه اى احساس مى كنند، ه__ر چن__د ديگران از چنين ح__س و درك__ى مح__رومن__د.

. فلاسفه از طريق برهان فلسفى به آن پى برده و گسترش شعور را، نتيجه دو اصل «اصالت وجودى» و

تسبيح طبيعت (133)

«اشتراك حقيقت آن» مى دانند، هم چنان كه برهان آن را در آغاز بخش يادآور شديم.

. پيروان وحى و شريعت مداران، با بررسى آيات قرآنى، به اين حقيقت پى برده اند و آياتى كه بر اين گواهى مى دهد در آغاز بحث مورد تج_زي__ه و تحلي__ل قرار گرفت.

. پيروان مكتب تجربه و اين كه همه حقايق بايد در بوته آزمايش قرار گيرد، از طريق آزمون، به آن راه يافته اند، هم چنان كه تجربه دانشمندان علوم طبيعى بر آن گواهى داد و اميد است كه با گذشت زمان و در پرتو آزمون هاى گوناگون اين حقيقت ق__رآنى تجلى بيشترى پيدا كند.

(134) تسبيح طبيعت

اصولاً ابتكار «صدر المتألهين» در ابداع

سيستم جديد فلسفى در اين خلاصه مى شود كه مرجع «مشارب سه گانه» عرفان، فلسفه، وحى را يكى قرار داد و هر نوع انديشه تضاد و اختلاف ميان آن ها را با افكار بلند خود، از ميان برداشت خوشبختانه، در مسأله مورد بحث مرجع «مشارب چهارگانه» (به اضافه علم و تجربه) يكى شده است، و حقيقتى را كه، موحدان به آن از طرق گوناگون پى برده بودند، لائي__ك ه__ا از راه تج__ربه به آن رسيده اند .

تسبيح طبيعت (135)

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109